-
یادمان نیست دگر...
چهارشنبه 19 فروردین 1394 11:16
یادمان نیست دگر زندگی رنگش چیست... عاشقی طعمش چیست... یادمان نیست دگر که خدا حرفش چیست... یادمان رفته که روزی ما هم از خدا نام و نشانی داشتیم... با خدا رابطه ای هم داشتیم... می خوانم نامت که به یادت باشد گر به روزی شاید یک خدایی زادی عوض نفرت و خشم، عشق را یادش ده عوض حسرت و حرص، مهر را یادش ده غل و زنجیر نکن، ذهن...
-
خداوندا...
سهشنبه 18 فروردین 1394 11:10
خداوندا بگو با من سخن از معنی دنیا سخن از معنی عشق و سخن از معنی رویا بگو با من سخن ها تا بدانم من حقیقت را بدانم معنی مهر و، بدانم من محبت را خداوندا خداوندی تو را باشد مرا دریاب از این دنیای آشفته به آغوش تو می آیم که در آنجا، در آن آرامش دائم پر پرواز بگشایم خداوندا جهان پرکینه و نفرت دعایت میکنم هر شب رهایم کن از...
-
زندگی زیباست...
دوشنبه 17 فروردین 1394 20:42
" جریان خاصی در هوا وجود داشت... طوری که می توانستی روی پوستت حس کنی... در آن روز بود که من فهمیدم یک زندگی دیگر در پشت پرده ی این روزمرگی وجود دارد... و یک نیروی فوق العاده پاکی هست که میخواست من بدانم که هییییچ وقت دلیلی برای ترسیدن وجود ندارد... بعضی وقتها آن قدر زیبایی در جهان وجود دارد که احساس میکنم دیگر...